پسرم با بابایی چی بازی میکردی که این همه خوشحالی موقعی که بابایی تو رومیخواد ببره پارک انگاری دنیارو میدن به تو همش با خودت میگی بابایی تابه بازی . پسرم چقد ناز نشستی رو چمنا روزهایی که پارک میری اون روز تا شب خوشحالی همش دوست داری یکی باهات بازی کنه ...
پسرم اینجا با بابایی رفته بود پارک که بابایی ازش این عکسهای قشنگو گرفته ولی نمیدونیم پسرم اینجا به کجا خیره شده بوده که داره با دقت به اونجا نگاه میکنه . ...
از روزی که صدایت در وجودم طنین انداز شد، شتاب تپیدن قلبم رو به فزونی یافت امروز ثانیه ها نام تو را فریاد می زنند و من در اوج عشق، خود را در پستوی زمان تنها حس نمیکنم. &...
یک پدر بخشنده آب و گل است / یک پدر روشنگر جان و دل است لیک اگر پرسی کدامین برترین / آنکه دین آموزد و علم یقین بابایی تبریک مرا با دستای پر مهر خودت پذیرا باش ...